loading...

آئین مستان

متن روضه وفات ام البنین, روضه وفات ام البنین, وفات ام البنین, ام البنین,متن مداحی وفات ام البنین, مداحی وفات ام البنین, مداحی ام البنین, روضه ام البنین

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1232 زمان : نظرات (0)

قسم به گریه ی صاحب عزای امّ بنین

من آفریده شدم با دعای امّ بنین

قسم به کعبه که از کعبه حرمتم بیش است

چنان که سوختم از ماجرای امّ بنین

پس از ظهور اگر آمدم مدینه رفیق

قرارمان دم ایوان طلای امّ بنین

به جان دست قلم،در جزا نمی سوزد

دلی که سوخت در نینوای امّ بنین

مکان گریه برای حسین اگر حرم است

مگو بقیع، بگو کربلای امّ بنین

شبیه مشک اباالفضل می چکد اشکم

به پای غربت بی انتهای امّ بنین

اگر چه دست ندارد به تن،ز راه کرم

گرفته دست مرا،مرتضای امّ بنین

به یاد چادر زهراست،بال شان خاکی

کبوتران حریم هوای امّ بنین

می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دور امّ البنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله امّ البنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، امّ البنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: امّ البنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دست عباست

نخورد آب زمانی که روضه می خوانده

گرفته بوده یقیناً صدای امّ بنین

تو زیبا شدی،کوه و دریا شدی

یه باغی پر از عطر گل ها شدی

یه همدم تو غم ها برای علی

یه زهرا ترین بعد زهرا شدی

تو موندی کنار علی یک تنه

تو گفتی که زهرا پناهه منه

نذاشتی علی بهت بگه فاطمه

نذاشتی که زینب دلش بشکنه

 اصرار کرد،علی جان! دیگه منو فاطمه صدا نزن...چرا؟ چون هر وقت میگی:فاطمه! این بچه ها زانوهاشون رو بغل می گیرند،یاد مادرشون می افتند...

 نخ چادرت دلبری میکنه

تو رو فاطمه یاوری میکنه

واسه بچه هاش مادری کردی

برا بچه هات مادری میکنه

چقدر مثل زهرا شده شوکتت

چقدر مثل زهرا شده غیرتت

ان شاءالله نشه دست و بازوت کبود

ان شاءالله که نیلی نشه صورتت

ان شاءالله که آتیش نیاد سوی تو

نشینه غلافی رو بازوی تو

بمونی همیشه کنار علی

نره میخ در توی پهلوی تو

الهی نبینی غم حیدر رو

نبینی غم ساقی کوثر رو

نداره دلی خوش زدیوار و در

امیری که کنده در خیبر رو

می ترسم بخونم برات روضه من

فقط اینه دیگه دعام دائماً

ان شاءالله توی کوچه عباس تو

نبینه چیزایی که دیده حسن

خدا گر زحکمت ببندد دری

زرحمت گشاید در دیگری

خدا محسن برده پیش خودش

به جاش داده عباس نام آوری

 نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دست خالی نیستم کربلا،قربونی های منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد..

نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید ام البنین داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟

گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت ام البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،ام البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین....

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 669 زمان : نظرات (0)

دوباره گفتم دیگر سفارشت نکنم

دوباره گفتم جان تو و حسین، پسر

 دوباره گفتم و گفتی به روی چشم عزیز

فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر

 مدام بر لب من ان یکاد و چارقل است

که چشم بد ز رخت دور بهتر از جانم

 عباس من  عزیزدلم مرد خانه ی من

 بدون خُود و زره نشنوم به صف زده ای

اگرچه بهر تو جوشن کبیر میخوانم

 باید حسین بگی...هرجا خواستی ناله بزنی....برای هر کی خواستی گریه کنی باید حسین حسین بگی....حسین....حسین....حسین...

 شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی

شنیده ام که عَلَم بر زمین نمی افتاد

 شنیده ام که به آب فرات لب نزدی

فدای تشنگی ات ...شیر من حلالت باد

ازت میخوام سوال کنم....جواب مادرتو بده....به یاد مادرای شهدا....شهدای گمنام....

بگو چه شد لب آن رود، رودِ تشنه ی من

بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من

 بگو که در غمِ تو رود، رود گریه کنم

کدام دست تو را چید میوه ی دل من

بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید

که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد

 بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت

بگو بگو که بدانم چه آمده بر سرم آمد

همین که نام مرا می برند می گریم

دیگه به من ام البنین نگیدلا تَدْعُوِنِّی وَیْكِ أُمَّ الْبَنِینَ، تُذَكِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِیدیگه منو مادر پسران صدا نزنید....منو یاد بچه هام میندازه....كَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْمن یه پسرایی داشتم که به خاطر این پسرام به من ام البنین میگفتند....وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَدیگه کسی برام نمونده.... یه سوالی هم کردیَا لَیْتَ شِعْرِی أَ كَمَا أَخْبَرُوا  ای کاش میدونستم دارن راست میگن... چی رو بی بی  بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینآیا دست راست عباس منو قطع كردن...

 همین که نام مرا می برند می گریم

از این به بعد من و آه و چشم تر شده ای

 چه نام مرثیه واری ست مادر پسران

برای مادرِ تنهای بی پسر شده ای


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 657 زمان : نظرات (0)

خانمی که تا خود خورشید ، قامت داشته

در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته

مادرِ باب‌ُ الحوائج بوده و با این ‌حساب

دامن او را گرفته هرکه حاجت داشته

میرسد از والدین اخلاق فرزندان ولی

این زن از اول به فرزندش شباهت داشته

اول از عباسِ او اذن حرم را خواسته

هرکسی در کربلا قصد زیارت داشته

با کلام نافذش در روضه‌ها حاضر شده

در زمین کربلا هر چند غیبت داشته

تحت فرمانش کلام و تحت امرش وا‌ژه‌ها

صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته

فاطمیه رفته و آمادۀ رفتن شده

بس که بر زهرای مرضیه محبت داشته

بعد زهرا آمده پس بعد زهرا میرود

اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته

دانه پاشیده برای کفتران قبر او

در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته

تا ابد شرمنده‌ی عباس شد چون قبر او

بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1005 زمان : نظرات (0)

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی

حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی

حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم

روزی هزار دفعه ، از غُصه می میرم

اُم البنین قمرامُ و کشتن

اُم البنین قمراتُ و کشتن

اُم البنین پسرامُ و کشتن

اُم البنین پسراتُ و کشتن

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

مادر نبودی که ، تنها شدم تنها

کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا

مادر نبودی که ، آب و صدا میزد

پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد

اُم البنین بی پر و بال رفتم

اُم البنین دیگه از حال رفتم

ام البنین هر جوری که میشد

از خیمه تا ته گودال رفتم ...

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو

غوغای غارت رو ، حد جسارت رو

مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم

از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم

اُم البنین اشکامون و دیدن

اُم البنین همه میخندیدن

ام البنین نبودی تویِ شام

دور سر داداشم رقصیدن ...

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 495 زمان : نظرات (0)

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سرِ پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه ، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکلِ سرها را

کنار آب دو تا دست بر رویِ یک دست
رسانده است به ما خانم، این خبرها را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو!
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو!

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه یِ مولا که انتخاب شدی

به خانۀ ولی اللهِ اعظم آمدی و
دلیلِ عزّت قومِ بنی کِلاب شدی

به جایِ اینکه شوی مدّعیِ همسری اش
کنیزِ حلقه به گوشِ ابوتراب شدی

تنورِ خانه یِ حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخشِ دستار ، انتخاب شدی

چهار تا پسر آورده ای برای علی
که جایِ فاطمه، ام البنین خطاب شدی

اگر چه ضربِ غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت...

تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادرِ عربیِ تو خار ، گیر نکرد

تو را که فرق علی دیده ای و خونِ حسن
به غیر کرب وبلا هیچ چیز پیر نکرد

به احترامِ همان تکّه بوریا دیگر
زمینِ خانه ی تو نیّتِ حصیر نکرد

از آن زمان که شنیدی خزانِ گلها را
هوایِ کوی تو باغِ دل پذیر نکرد

چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دستِ دشمنِ دون، رحم بر صغیر نکرد


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1943 زمان : نظرات (0)

باغِ گُل یاس سلامٌ علیک

مادرِ عباس سلامٌ علیک

 ای همه از خود سفرت تا حسین

 میدونی اِذن دخول حرم اُم البنین چیه؟ میدونی چی باید بگی وارد بشی؟

ای همه از خود سفرت تا حسین

اِذن دخول حرمت یا حسین

 سایه‌نشینِ حرمِ آفتاب

غرق شده در کرمِ آفتاب

 فاطمه‌ی دوم حیدر شدی

مادر یک ماه و سه اختر شدی

 طوبی، طوبی لَکَ زین احترام

دختر زهرا به تو گوید سلام

 قدر تو گوی شرف از ناس بُرد

ارث ادب را ز تو عباس بُرد

 جز تو که بر شیر خدا شیر زاد؟

جز تو که بر شیر علی شیر داد؟

 کی میتونه عباس به دنیا بیاره؟ کی میتونه صلابت و اُبهت و محبت و معرفت رو همه ی جهات رو توی یک وجود جمع کنه؟ کی می تونه؟فقط کار،کارِ اُم البنین ِ و بس...وقتی بچه اش رو داد دست امیرالمؤمنین،فقط تو چشمای علی نگاه می کرد،اولین پسر اُم البنینِ،اولین بچه ی علیِ،تصور کن خونه ای که داغ دیده،ماتم دیده،خونه ای که درِ سوخته دیده، خونه ای که ماتم بی مادری کشیده،از همه بالاتر،اولین اتفاق خوشایند،اولین خبر خوب برا بچه ها اینه،خدا بهشون برادر داده،دیدن بابا بغلش کرد، اول از همه بندای قنداقه رو باز کرد، دیدن دارن دستای این بچه رو در میاره، هی به بازوهاش نگاه کرد،هی بوسه زد،هی گریه کرد،کی دلش میاد اینارو جدا کنه،شادی مبدل به عزا و روضه شد....

جز تو که در کرب و بلای حسین

چار پسر کرده فدای حسین؟

 نه یه شهید،نه دو شهید،مادر چهار شهیدِ...

 چار پسر دادی و زین افتخار

شد حرم چار امامت مزار

پاسخ آن وفا و احساس تو

فاطمه شد مادرِ عباس تو

چار پسر داشتی ای جان پاک

رفت غریبانه تنت زیر خاک

 معمولاً اگر یه مادری از دنیا برِ،اگه تشییع جنازه اش خلوت باشه،میگن:پسر نداشته،پسر ِ که ارتباط عمومیِ،دوست،فامیل میان،وقتی می بینند تشییع جنازه شلوغِ،میگن:برا پسرش اومد سر سلامتی بگن....میخوام بگم:فردا میخوان بدن این مادر رو زیر خاک کنند،ای کاش یکی از پسراش زنده بود،ای کاش لااقل یکی از بچه هاش زیر تابوت رو می گرفتند

 دیده ی اوتاد برایت گریست

حضرت سجاد برایت گریست

 نیست عجب اینکه به ترفیع تو

فاطمه آید پی تشییع تو

 باز هم ای ماه شهادت فروز

مراسم دفن تو می‌بود روز

 باز جای شکرش باقیِ،اگه پسرات نبودن،لااقل تو روز بدنت رو برداشتن،بی بی جان!جای شکرش باقیِ...

 بر دَرِ بیت تو شرارت نشد

بر گُل روی تو جسارت نشد

ضربه به بازوت نزد هیچکس

لگد به پهلوت نزد هیچکس

اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای....چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم:یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین....یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین....دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین....صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین....

  

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 227
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,285
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,285
  • بازدید ماه : 104,828
  • بازدید سال : 1,146,969
  • بازدید کلی : 19,652,797